صدای ِ سکوت ِ لحظه ها ، شنیدن نـداره
توی آسمونی که کرکسا پرواز میکنن
دیگه هیچ شاپرکی ، حس ِ پریدن نداره
دستای نجیب ِ باغچه ، خیلی وقته خالیه
از تو گلدون ، گلای کاغذی چیدن نداره
بذا باد بیاد ، تموم ِ دنیا زیر و رو بشه
قلبای آهنی که ، دیگه تپیدن نداره
خیلی وقته ، قصه ی اسب ِ سفید ، کهنه شده
وقتی که آخر ِ جادهها رسیدن ندارهنقض ِ قانون ِ آدمبزرگا جـُرمه ، عزیزم
چشاتو وا نکن ، اینجا هیچ چی دیدن نداره
نظرات دیگران ( ) |
من همان شبان ِ عاشقم
سینه چاک و ساکت و غریب
بی تکلّف و رها
در خراب ِ دشتهای دور
ساده و صبور
یک سبد ستاره چیده ام برای تو
یک سبد ستاره
کوزه ای پُر آب
دسته ای گل از نگاه ِ آفتاب
یک رَدا برای شانه های مهربان تو!
در شبان ِ سرد
چارُقی برای گامهای پُر توان ِ تو
در هجوم درد...
من همان بلال ِ الکنم ، در تلفظ ِ تو ناتوان
وای از این عتاب! آه....
نظرات دیگران ( ) |
رو به کوی خدا تنها ترین تنهای تنهائی هایم سوار بر بال فرشتگان
برای رهایی از این جهان خلاصی از دست این آدمها رو به جهانی دیگر
جهانی که در آن دیگر کسی ادای زندگی کردن را در نمی آورد کسی
دل کسی را نمی شکند دیگر از این اما و اگرها و شایدها خبری نیست
هر چیزی که هست همه محبت و عشق و علاقه زندگی به معنای واقعی
دیگر از تنهایی و بی کسی خبری نیست فقط من هستم و خدای من
زندگی اینجا چقدر زیباست
نظرات دیگران ( ) |
نظرات دیگران ( ) |